دلتنگی....
نوشته شده توسط : رمان بدون سانسور
گاه دلتنگ مي شوم... دلتنگ تر از همه ي دلتنگي ها، گوشه اي مي نشينم و حسرت ها را مي شمارم و باختن ها را... و صداي شکستنها را... و وجدانم را محاکمه مي کنم؛؛؛ من کدامين قلب را شکستم و كدامين اميد را نا اميد کردم و کدامين، احساس را له کردم و کدامين، خواهش را نشنيدم و و به کدام دلتنگي خنديدم، که اين چنين دلتنگم...



:: بازدید از این مطلب : 59
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 مرداد 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








x
با سلام آدرس چت روم عوض شده است برای ورود اینجا کلیک کنید !

اول چت

با تشکر مدیریت چت روم