نام کتاب : ذهن خالی
نویسنده : هما پوراصفهانی
خلاصه داستان:
وقتی ته چاهی بودم و به این میاندشیدم که چه جیز مرا به ته این چاه انداخته با تمام وجود دلم میخواست به یاد بیاورم!
ای کاش میدانستم خطا کردن در نادانی خیلی بهتر است به یاد بیاوری و بدانی خطا کرده ای انهم دانسته!
رنجانده ای با میل… نخواسته ای در اوج خواستن و…
شکسته ای ! شکسته ای و نابود کرده ای! در اوج شکستن خود!
حالا در جایی ایستاده ای که برای من دانستن دلیل همه چیز کافیست در آینه بنگری … آری دلیل همه چیز همان است که میبینی
:: بازدید از این مطلب : 282
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1